دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.
_________________________________________________global.loxblogcom_____
اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید.
_________________________________________________global.loxblog.com_____
آنچه جذاب است سهولت نيست، دشواري هم نيست، بلکه دشواري رسيدن به سهولت است .
_________________________________________________global.loxblog.com_____
وقتي توبيخ را با تمجيد پايان مي دهيد، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر مي کنند، نه رفتار و عملکرد شما
_________________________________________________global.loxblog.com_____
سخت کوشي هرگز کسي را نکشته است، نگراني از آن است که انسان را از بين مي برد .
_________________________________________________global.loxblog.com_____
اگر همان کاري را انجام دهيد که هميشه انجام مي داديد، همان نتيجه اي را مي گيريد که هميشه مي گرفتيد .
_________________________________________________global.loxblog.com_____
افراد موفق کارهاي متفاوت انجام نمي دهند، بلکه کارها را بگونه اي متفاوت انجام مي دهند.
_________________________________________________global.loxblog.com_____
پيش از آنکه پاسخي بدهي با يک نفر مشورت کن ولي پيش از آنکه تصميم بگيري با چند نفر .
_________________________________________________global.loxblog.com_____
کار بزرگ وجود ندارد، به شرطي که آن را به کارهاي کوچکتر تقسيم کنيم .
_________________________________________________global.loxblog.com_____
کارتان را آغاز کنيد، توانايي انجامش بدنبال مي آيد .
_________________________________________________global.loxblog.com_____
انسان همان مي شود که اغلب به آن فکر مي کند .
_________________________________________________global.loxblog.com_____
همواره بياد داشته باشيد آخرين کليد باقيمانده، شايد بازگشاينده قفل در باشد
_________________________________________________global.loxblog.com_____
تنها راهي که به شکست مي انجامد، تلاش نکردن است .
_________________________________________________global.loxblog.com_____
دشوارترين قدم، همان قدم اول است .
_________________________________________________global.loxblog.com_____
عمر شما از زماني شروع مي شود که اختيار سرنوشت خويش را در دست مي گيريد .
_________________________________________________global.loxblog.com_____
آفتاب به گياهي حرارت مي دهد که سر از خاک بيرون آورده باشد .
_________________________________________________global.loxblog.com_____
وقتي زندگي چيز زيادي به شما نمي دهد، بخاطر اين است که شما چيز زيادي از آن نخواسته ايد .
_________________________________________________global.loxblog.com_____
سيد خندان
سيد خندان نام ايستگاه اتوبوسي در جاده قديم شميران بوده است. سيدخندان پيرمردي دانا بوده که پيش گويي هاي او زبانزد مردم در سي يا چهل سال پيش بوده است. دليل نامگذاري اين منطقه نيز احترام به اين پيرمرد بوده است.
فرمانيه
در گذشته املاک زمين هاي اين منطقه متعلق به کامران ميرزا نايب السلطنه بوده و بعد از مرگ وي به عبدالحسين ميرزا فرمانفرما فروخته شده است.
فرحزاد
اين منطقه به دليل آب و هواي فرح انگيزش به همين نام معروف شده است.
شهرک غرب
دليل اينکه اين محله به نام شهرک غرب معروف شد ساخت مجتمع هاي مسکوني اين منطقه با طراحي و معماري مهندسان آمريکايي و به مانند مجتمع هاي مسکوني آمريکايي بوده و در گذشته نيز محل اسکان بسياري از خارجي ها بوده است.
آجودانيه
آجودانيه در شرق نياوران قرار دارد و تا اقدسيه ادامه پيدا مي کند. آجودانيه متعلق به رضاخان اقبال السلطنه وزير قورخانه ناصرالدين شاه بوده، او ابتدا آجودان مخصوص شاه بوده است.
اقدسيه
نام قبلي اقدسيه (تا قبل از 1290قمري) حصار ملا بوده است. ناصرالدين شاه زمين هاي آنجا را به باغ تبديل و براي يکي از همسران خود به نام امينه اقدس (اقدس الدوله) کاخي ساخت و به همين دليل اين منطقه به اقدسيه معروف شد.
جماران
زمين هاي جماران متعلق به سيد محمد باقر جماراني از روحانيان معروف در زمان ناصر الدين شاه بوده است.
برخي از اهالي معتقدند که در کوه هاي اين محله از قديم مار فراوان بوده و مارگيران براي گرفتن مار به اين ده مي آمدند و دليل نامگذاري اين منطقه نيز همين بوده است و عده اي هم معتقدند که جمر و کمر به معني سنگ بزرگ است
و چون از اين مکان سنگ هاي بزرگ به دست مي آمده است، آنجا را جمران، يعني محل به دست آمدن جمر ناميده اند.
پل رومي
پل رومي در واقع پل کوچکي بوده که دو سفارت روسيه و ترکيه را به هم متصل مي کرده است. عده اي هم معتقدند که نام پل از مولانا جلال الدين رومي گرفته شده است.
جواديه (در جنوب تهران)
بسياري از زمين هاي جواديه متعلق به آقاي فرد دانش بوده است که اهالي محل به او جواد آقا بزرگ لقب داده بودند.
مسجد جامعي نيز توسط جواد آقا بزرگ در اين منطقه بنا نهاده شده است که به نام مسجد فرد دانش هم معروف است.
داوديه (بين ميرداماد و ظفر)
ميرزا آقاخان نوري صدر اعظم اين اراضي را براي پسرش، ميرزا داودخان، خريد و آن را توسعه داد. اين منطقه در ابتدا ارغوانيه نام داشت و بعدها به دليل ذکر شده داوديه نام گرفت.
درکه
اگرچه هنوز دليل اصلي نامگذاري اين محل مشخص نيست اما برخي آن را مرتبط به نوعي کفش براي حرکت در برف که در اين منطقه استفاده مي شده و به زبان اصلي «درگ» ناميده مي شده است دانسته اند.
دزاشيب (در نزديکي تجريش)
روايت شده است که قلعه بزرگي در اين منطقه به نام «آشِب» وجود داشته است. در گذشته نيز به اين منطقه دزآشوب و دزج سفلي و در لهجه محلي ددرشو مي گفتند.
زرگنده
احتمالاً دليل نامگذاري اين محل کشف سکه ها و اشياء قيمتي در اين محل بوده است. در گذشته اين منطقه ييلاق کارکنان روسيه بوده است.
قلهک
کلمه قلهک از دو کلمه "قله" و "ک" تشکيل شده است که قله معرب کلمه کله، مخفف کلات به معناي قلعه است.
عقيده اهالي بر اين است که به دليل اهميت آبادي قلهک که سه راه گذرگاه هاي لشگرک، ونک و شميران بوده است،
به آن( قله- هک) گفته شده است.
کامرانيه
زمين هاي اين منطقه ابتدا به ميرزا سعيدخان، وزير امور خارجه تعلق داشت و سپس کامران ميرزا پسربزرگ ناصرالدين شاه، با خريد زمين هاي حصاربوعلي، جماران و نياوران، اهالي منطقه را مجبور به ترک زمين ها کرد و سپس آنجا را کامرانيه ناميد.
محموديه (بين پارک وي و تجريش يا وليعصر تا ولنجک)
در اين منطقه باغي بوده است که متعلق به حاج ميرزا آقاسي بوده است و چون نام او عباس بوده آن را عباسيه مي گفتند. سپس علاءالدوله اين باغ بزرگ را از دولت خريد و به نام پسرش، محمودخان احتشام السلطنه، محموديه ناميد.
نياوران
نام قديم اين منطقه گردوي بوده است. برخي معتقدند در زمان ناصرالدين شاه نام اين ده به نياوران تغيير کرده است
به اين ترتيب که نياوران مرکب از "نيا" (حد، عظمت و قدرت) "ور" (صاحب) و "ان" علامت نسبت است
و در مجموع يعني کاخ داراي عظمت.
ونک
نام ونک تشکيل شده است از دو حرف (ون) به نام درخت و حرف (ک) که به صورت صفت ظاهر مي شود.
يوسف آباد
منطقه يوسف آباد را ميرزا يوسف آشتياني مستوفي الممالک در شمال غربي دارالخلافه ناصري احداث کرد و به نام خود، يوسف آباد ناميد.
پل چوبي
قبل از اين که شهر تهران به شکل امروزي خود درآيد، دور شهر دروازه هايي بنا شده بود تا دفاع از شهر ممکن باشد.
يکي از اين دروازه ها، دروازه شميران بود با خندق هايي پر از آب در اطرافش که براي عبور از آن، از پلي چوبي استفاده مي شد. امروزه از اين دروازه و آن خندق پر از آب اثري نيست، اما اين محل همچنان به نام پل چوبي معروف است.
شميران
نظريات مختلفي درباره اين نام شميران وجود دارد. يکي از مطرح ترين دلايل عنوان شده ترکيب دو کلمه سمي يا شمي به معناي سرد و «ران» به معناي جايگاه است. در واقع شميران به معناي جاي سرد است. به همين ترتيب نيز تهران به معناي جاي گرم است. همچنين در نظريه ديگري به دليل وجود قلعه نظامي در اين منطقه به آن شميران مي گفتند و همچنين برخي نيز معتقدند که يکي از نه ولايت ري را شمع ايران مي گفتند که بعدها به شميران تبديل شده است.
گيشا
نام گيشا که در ابتدا کيشا بوده است برگرفته از نام دو بنيانگذار اين منطقه (کينژاد و شاپوري) است.
منيريه (در جنوب وليعصر)
منيريه در زمان قاجار يکي از محله هاي اعيان نشين تهران بوده و گفته شده نام آن از نام زن کامران ميرزا، يکي از صاحب منصبان قاجر، به نام منير گرفته شده است.
او در آنجا متوجه شد که پسرش با یک هم اتاقی دختر بنام ویکی زندگی میکند.
کاری از دست خانم حیدری بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خیلی
خوشگل بود.
او به رابطه میان آن دو ظنین شده بود و این موضوع باعث کنجکاوی بیشتر او
می شد. مسعود که فکر مادرش را خوانده بود گفت:من میدانم که شما چه فکری
میکنید، اما من به شما اطمینان می دهم که من و ویکی فقط هم اتاقی هستیم.
حدود یک هفته بعد ویکی، به مسعود گفت: از وقتی که مادرت از اینجا رفته،
ظرف نقره ای من گم شده، تو فکر نمی کنی که او قندان را برداشته باشد؟
مسعود جواب داد: خب، من به مادرم شک ندارم، اما برای اطمینان به او ایمیل
خواهم زد.
او در ایمیل خود نوشت:
مادر عزیزم ، من نمی گم که شما ظرف نقره را از خانه من برداشتید، و در
ضمن نمی گم که شما آن را برنداشتید، اما در هر صورت واقعیت این است که آن
ظرف از وقتی که شما به تهران برگشتید گم شده.
با عشق ، مسعود
روز بعد ، مسعود یک ایمیل به این مضمون از مادرش دریافت نمود:
پسر عزیزم، من نمی گم تو با ویکی رابطه داری و در ضمن نمی گم که تو باهاش
رابطه نداری. اما در هر صورت واقعیت این است که اگر او در تختخواب خودش
می خوابید، حتما تا الان ظرف را پیدا کرده بود.
با عشق مادر
آدمی اگر پيامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نيست، زيرا :
اگر بسيار كار كند، میگويند احمق است !
اگر كم كار كند، میگويند تنبل است!
اگر بخشش كند، ميگويند افراط ميكند!
اگر جمعگرا باشد، میگويند بخيل است!
اگر ساكت و خاموش باشد میگويند لال است!!!
اگر زبانآوری كند، میگويند ورّاج و پرگوست ..!
اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند میگويند رياكاراست!!!
و اگر نكند میگويند كافراست و بیدين …..!!!
لذا نبايد بر حمد و ثنای مردم اعتنا كرد
و جز ازخداوند نبايد ازكسی ترسيد.
پس آنچه باشید که دوست دارید.
شاد باشید ؛
مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود
در 15 سالگی آموختم كه مادران از همه بهتر می دانند ، و گاهی اوقات پدران هم
در 20 سالگی یاد گرفتم كه كار خلاف فایده ای ندارد ، حتی اگر با مهارت انجام شود
در 25 سالگی دانستم كه یك نوزاد ، مادر را از داشتن یك روز هشت ساعته و
پدر را از داشتن یك شب هشت ساعته ، محروم می كند
در 30 سالگی پی بردم كه قدرت ، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن
در 35 سالگی متوجه شدم كه آینده چیزی نیست كه انسان به ارث ببرد ؛ بلكه چیزی است كه خود آن را می سازد
در 40 سالگی آموختم كه رمز خوشبخت زیستن ، در آن نیست كه كاری را كه دوست داریم انجام دهیم ؛ بلكه در این است كه كاری را كه انجام می دهیم دوست داشته باشیم
در 45 سالگی یاد گرفتم كه 10 درصد از زندگی چیزهایی است كه برای انسان اتفاق می افتد و 90 درصد آن است كه چگونه نسبت به آن واكنش نشان می دهند
در 50 سالگی پی بردم كه كتاب بهترین دوست انسان و پیروی كوركورانه بدترین دشمن وی است
در 55 سالگی پی بردم كه تصمیمات كوچك را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب
در 60 سالگی متوجه شدم كه بدون عشق می توان ایثار كرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید
در 65 سالگی آموختم كه انسان برای لذت بردن از عمری دراز ، باید بعد از خوردن
آنچه لازم است ، آنچه را كه میل دارد نیز بخورد
در 70 سالگی یاد گرفتم كه زندگی مساله در اختیار داشتن كارتهای خوب نیست ؛
بلكه خوب بازی كردن با كارتهای بد است
در 75 سالگی دانستم كه انسان تا وقتی فكر می كند نارس است ، به رشد و كمال خود
ادامه می دهد و به محض آنكه گمان كرد رسیده شده است ، دچار آفت می شود
در 80 سالگی پی بردم كه دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است
در 85 سالگی دریافتم كه همانا زندگی زیباست
وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ...صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی...
When U Were 20 Yrs Old, I Said I Love U...
U Put Ur Head On My Shoulder And Hold My Hand...
Afraid That I Might Dissapear...
(برای خوندن ادامه ی متن به ادامه مطلب بروید)
(سفارش میکنم از دست ندید)
ادامه مطلب...
--
چارلي چاپلين مي گويد آموخته ام که با پول مي شود
خانه خريد ولي آشيانه نه،
رختخواب خريد ولي خواب نه،
برای خوندن بقیش به ادامه مطلب بروید
ادامه مطلب...
خداوندا مرا دریاب که دیگر رو به پایانم
تمام تن شدم زخمی ز تیغ هم قطارانم
خداوندا نجاتم ده از این تکرارِ تکراری
از این بیداد دشمن را بجای دوست پـنداری
هیچ با من نیست در این ویرانه ی دنیا
در این نامردی ایام ، در این غم خانه ی دنیا
هیچ با من نیست در این آغازِ بی پایان
ز راه مرگ هم برگشتم ، که مردن هم نبود آسان
همان هایی که می گفتند همیشه یار من هستند
به هنگام نیاز افسوس به رویم دیده بر بستند
جواب سلام را با علیک بده ،
جواب تشکر را با تواضع،
جواب کینه را با گذشت،
جواب بی مهری را با محبت، ......
برای خوندن بقیش به ادامه مطلب بروید.
ادامه مطلب...
خصوصیات دخترای ایرونی
- سینه جلو , باسن عقب , دماغ سر بالا
2- همشون میگن به هیچ پسری اطمینان ندارن اما با 10.000 تا پسر دوستن.
3- همشون قبل از اینکه باهات دوست بشن BF (دوست پسر ) نداشتن هیچ وقت.
4- BF شون مال خودشونه اما خودشون مال همه هستن. ..
برای خوندن بقیش به ادامه مطلب برید.
ادامه مطلب...
آیا میدانستید دما در نوک سیگار «محل سوخت» 900 درجه سانتیگراد میباشد
ایا میدانستید که تحقیقات نشان داده است که وجود مقداری یون کلسیم در نیمه چپ بدن علت قرار گرفتن قلب در این نیمه از بدن است..................
(برای خواندن ادامه دانستنیها به ادامه مطلب بروید)
ادامه مطلب...
اگر يك زن سيگار بكشد
در به او مي گويند :زنيكه سيگاري
در ايران به او مي گويند : زنيكه معتاد فاحشه خياباني لجن
و در عربستان او را سنگسار مي كنند ...
ادامه مطلب...
Once a Girl when having a conversation with her lover, asked
یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسیدWhy do you like me..? Why do you love me?
چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمي
I can’t tell the reason… but I really like you
دلیلشو نمیدونم …اما واقعا”دوست دارم
You can’t even tell me the reason… how can you say you like me?
تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی… پس چطور دوستم داری؟
سفارش می کنم حتما بخونید!!!
ادامه مطلب...
ادامه مطلب...
آیا میدانید مرغ ها برای تخمگزاری احتیاجی به خروس ندارند. خروس فقط برای بارور کردن تخم است
آیا میدانید قلب میگو ها در سر آنها قرار دارد
آیا میدانید موریانه ها قادرند تا ۲ روز زیر آب زنده بمانند
آیا میدانید شما نميتوانيد با حبس نفستان خود كشي كنيد
آیا میدانید محال است آرنج دستتان را بليسيد
برای خواندن ادامه آیا می دانیدها به ادامه مطلب بروید.
ادامه مطلب...
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش
را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.
مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))،
از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.
مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد
ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست
در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.
مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.
مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.
مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.
مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد.
شیطان در ادامه توضیح می دهد:
((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.))
وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید،
خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم
و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید.
به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر
باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید.
بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.
داستان:
کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی دانید
چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر
دریافت کنید. پارسائی شما می تواند خانواده و قوم تان را بطور کلی نجات بخشد.
این کار را انجام دهید و پیروزی خدا را ببینید
_________________
بیهوده مکن عمر گران صرف رفیقان
عمر صرف کسی کن که دلش جان تو باشد
امروز کسی محرم اسرار کسی نیست
ما تجربه کردیم کسی یاد کسی نیست